...این یادداشت ها را برای تو می نویسم

ساخت وبلاگ
دیگه این بار بدجوری زدم به سیم آخر!

شاید هم یه جو زودگذره...اما دلم میخواد بعد از این ترم انصراف بدم .

حیف که دوست دارم دست پر برم وگرنه تمومش میکردم این عذاب هر روزه رو!

...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14

یعنی هر وقت مامانم از پروسه بارداریش میگه و اینکه من یه بچه ناخواسته بودم،

ناخودآگاه حالت تهوع بهم دست میده...از زن بودن متنفر میشم،از مادر شدن..

از پرورش دادن یه موجود دیگه تو وجود خودم...

یعنی اگر بعد از صد سال یکیو پیدا کنم که بخوامش،تهش سر اینکه بچه بیاریم و

نیاریم دعوامون میشه و مجبور میشم به خدا بسپارمش :))

...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14

میدونید؟ آدمی مثل من میتونه از الان شرکت خودش رو داشته باشه و هی توگوشش بخونن باید از الان وارد بیزینس بشی و راه و چاه رو یاد بگیری.. بعد خودش هی از زندگیش متنفر باشه و پیش خودش بگه قرار نیست دیگه برای کسی زندگی کنم قرار نیست قرار نیست... واقعا چرا من تو زندگی انقدرر احساس پوچی میکنم؟ اصلا مگه قراره ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14

والا راستش رو بخواید یادم نمیاد چندم چه ماهی فوت کرد.یادمه اون سال تو ماه رمضونبود. هر سال می نویسم ازش و شاید این روند تا سال ها هم ادامه داشته باشه.. چون این داغی بود که سرد نشد،بدتر و بدتر شد. دلتنگیش وسیع تر شد...عمیق تر شد.من که موقع خاکسپاریش یه قطره اشک نریختم چطور شد که هر بار مزارش رو می بی ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14

نمی دونم چرا نمی نویسم!یه وقتایی یه حرفایی به ذهنم میرسه و میدوئه نوک زبونم اما حال و حوصله ی تایپ شدن رو ندارن و ناخودآگاه از یه ور مغزم و دلم پر میکشند... شاید دلیل اصلیش بی مخاطبی باشه! یه زمانی تصمیم گرفتم اینجا بنویسم که خونده بشم.چون هیچ کسِ هیچ کس من رو نمی شنید...اما حالا بعد از این همه سال ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14

من نمی دونم اگر قرار بود آدما انقدر تنها باشند،پس چرا خدا حس تنهایی روتوی وجود ما گذاشت؟ چرا انقدر احساس تنهایی میکنم؟ انقدر بی پشتیبان؟ همش نگران دیگرانم...نگران همه...ولی انگار هیچ کس من رو نمی بینه... الان انقدر ناراحتم که حتی نمی تونم چیزی بنویسم! نه روحیه ای و نه دست حمایتگری...و نه حتی کسی که ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14

مدتیه که توی اینستاگرم پیج های مامان هایی رو دنبال میکنم که بچه اولشون بهدنیا اومده و روزمره نگاری می کنند و از بچه هاشون (دختراشون) عکسایی رو شر میکنند.یکی دو تا از این پیج ها برام خیلی دوست داشتنی اند...چون مامان خانواده یه خانوم با فکره که سعی می کنه از لحاظات زیبایی رو با بقیه به اشتراک بذاره و ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم...
ما را در سایت ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ioriental-ladye بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 6:14